فرهنگ طراحی محور در سازمان ها (قسمت اول)
اگر در اواخر دهه ۱۹۹۰، دوران حباب دات کام ( Dot-com Bubble) را به خاطر بیاورید ممکن است طراحان را افرادی بیست و چند ساله تصور کنید که در دفتری متفاوت و راحت در حال پرت کردن دارت هستند. به دلیل اینکه طراحی به لحاظ سنتی معادل زیبایی و هنر است. طراحان به عنوان خدمتکاران هنرمند تشویق می شدند، اما یک فرهنگ طراحی محور از طراحی به عنوان یک نقش فراتر می رود و دسته ای اصول را برای همه افرادی که در کار اجرای عملی کردن ایده ها هستند، بیان می کند. بیایید این اصول را در چندین قسمت بررسی کنیم.
به تجربه های کاربر خصوصا تجارب احساسی آن ها تمرکز کنید؛ یک سازمان طراحی محور برای ایجاد همدلی با کاربران، کارمندان خود را قادر می سازد تا رفتار آن ها را مشاهده کنند و از آن در مورد اینکه چه می خواهند و چه چیزی نیاز دارند، نتایجی بگیرند. بیان این نتیجه گیری ها به زبان کمی، بسیار دشوار است
در عوض سازمان هایی که طراحی را درک می کنند از زیان احساسی (واژه هایی که مربوط به خواستهها، انگیزهها، مشارکت و تجربه می شوند) برای توصیف محصولات و کاربران استفاده می کنند. اعضای تیم، همنوایی احساسی یک پیشنهاد را به همان اندازه که در مورد کارایی و نیازمندی های محصول صحبت می کنند، به بحث می گذراند. یک پیشنهاد سنتی وعده به کارایی است: اگر یک لکسوس بخرید، خودروساز قول می دهد که حمل و نقل ایمن و راحتی در خودرویی با عملکرد بالا و به خوبی طراحی شده داشته باشید. یک پیشنهاد احساسی وعده به احساس است: اگر یک لکسوس بخرید، خودروساز اطمینان می دهد تا احساس تنعم، تجمل و ثروت داشته باشید. در یک سازمان طراحی محور، زبان دارای عناصر احساسی به عنوان زبانی نامناسب، مسخره و جانبدارانه تلقی نمی شود.مکالمات استراتژیک در این شرکت ها دائما به چگونگی تاثیر مثبت تصمیم های تجاری و مسیر شرکت در بازار بر تجربه های کاربران توجه می شود و غالبا تنها پیشنهادهای به خوبی طراحی شده که به موفقیت مالی شرکت کمک می کند به صراحت مورد تقدیر واقع می شوند. تمرکز بر تجربه های عالی محدود به طراحان محصول، بازایاب ها و استراتژیست ها نیست ( این موضوع همه جنبه هایی که با مشتری در تماس هستند را شامل می شود). به عنوان مثال نمونه امور مالی را در نظر بگیرید. معمولا تنها نقطه تماس شرکت با کاربر، از طریق صدور حکم کارگزینی و یا فیش حقوقی، یا صدور قبوض و سیستم پرداخت است که برای بهینه سازی داخلی کسب و کار و یا « نیازمندی های از پیش تعیین شده کارکنان/ مشتریان» طراحی شده اند. اما این سیستم ها نقاط تماسی هستند که تصور مشتری/کارکنان از شرکت را شکل می دهند. در فرهنگی که بر تجربه مشتریان متمرکز است. نقاط تماس مالی بیشتر حول محور نیازهای مشتری/کارکنان طراحی می شوند نه تدوین صرف دستور العمل، آیین نامه و قوانین و مقررات سفت و سخت داخلی سازمان.
Leave a پاسخ